عسل ما آرتین

آرتین ۵ ساله

آرتین و کثیف کاری

دیشب رفته بودی سراغ دستشویی فرنگی و دستت رو کرده بودی توی آبش و دستت رو خیس کرده بودی و صورتت رو دست کشیده بودی. 🤢🤢🤢🤢🤢🤢 من اولش نمیدونستم که اگر دستت رو بکنی اون تو چی میشه. ولی بعد مامانی گفتن  اگر ادم دست کنه توی اون اب اسهال استفراغ میگیره و  به خاطر کرونا الان دکتر نمیشه رفت. و ترسیدن شروع شد.مامانی سریع زنگ زدن به ماماجی و ماماجی هم گفتن بهش دوغ بدید. اون شب 2 لیوان دوغ خوردی. بعد هم توی یک کاسه برات آب آوردیم تا نشون بدی که چی کار کردی. مامانی به خانم دکتر صیقلی گفتن خانم دکتر هم گفتن از استفاده نمیکنیم  اشکالی نداره چیزی نمیشه. بعد ما هم  در اخر هم همگی رف...
22 مهر 1399

کارتون هایی دوست داری

  کارتون هایی که از شبکه ی پویا میبینی:        1.توییرلی ووها               2.اتل متل یه جنگل                 3. پیم و پم                 4.پاشو پاشو کوچولو              5. بچه های ساختمان گل ها       6. شهر قصه کارتون هایی که مامان برات توی فلش ریختن و دوست داری ببینی:       1.هیولایی در پاریس          2. گارفیلد (1) و (2)          3.خاله س...
15 مهر 1399

آرتین و اولین تجربه ی وصل کردن ستاره ی زنجیره

تو امروز توی 3 سالگی برای اولین بار تونستی ستاره های زنجیره را  به هم وصل کنی😍👏👏👏 از  حدود سن 2  سالگی سعی میکردی ستاره ها رو هم بچسبونی و از هر کسی که میشد کمک میگرفتی ولی نمی توستی.  امروز توی 3 سالگی بعد از حدود 1 سال اومدی سراغشون. از مامانی پرسیدی: مامانی اینها رو چه جوری درست کنم؟ مامانی هم برات توضیح دادن. تو هم چند تا ستاره برداشتی و رفتی نشستی یک گوشه  و شروع کردی به درست کردن. بعد از چند دقیقه اومدی و مامانی رو غافلگیر کردی  و بالاخره بعد از 1 سال تونستی یک چیزی با ستاره های زنجیره درست کنی. البته فقط اونا و به هم وصل کردی و چیز خاصی نساخته بودی. ولی همین که فقط...
15 مهر 1399

آرتین و کلمه ice cream

ای داداشیه وروجک حواس جمع  ما همیشه برای اینکه تو متوجه نشی که قراره  بستنی بخوریم با هم دیگه یعنی من و مامان و بابایی ..... از کلمه ice cream استفاده میکنیم😀😀😀😁 برای اینکه ممکنه یک وقت تو زیاد خورده باشی  ما این کلمه رو میگیم تا تو متوجه نشی و  اگر نمی تونی بخوری گریه نکنی😁🙂 ولی تو امروز اومدی به بابایی گفتی بابایی بگو ice cream یعنی چی (همیشه اگر میخواهی یک چیزی ازت بپرسن  ولی نمی پرسن میایی میگی مثلا بپرس این چیه😂😆) خلاصه  به بابایی گفتی بپرس ice cream یعنی چی؟ بابایی هم پرسیدن توگفتی ice cream یعنی بستنی😲😲😲😲😲 ما همین طوری مونده بودیم  من فکر کنم چون ما یک وقت...
12 مهر 1399

آرتین و نارنگی

تو معمولا  وقتی میخواهی نارنگی بخوری  نارنگی رو میذاری توی دهانت و فقط اونو تا حدی  می جوی که آبش رو بخوری بعد بقیه ی اونو تف میکنی. امروز وقتی من و تو داشتیم راز جنگل بازی میکردیم بابایی نارنگی آوردن و تو هم گفتی منم میخوام. بابایی جون نارنگی برات اوردن. تو گفتی م همین جا میخوردم بعد ادامه ی بازی. منم گفتم باشه. تو شروع کردی به خوردن و چند بار آبش  فقط روی لباس خودت ریخت.  ولی یک بار اومدی بخوری که آبش  پاشید به سمت من و مامانی که نشسته بودیم اونجا😂😂😂 اونقدر خندیدیم که نزدیک بود نارنگی بپره توی گلوت😂😂 نویسنده: خواهری  ...
11 مهر 1399

آرتینی و اولین تجربه ی دکمه بستن

تو امروز  برای اولین بار دکمه ی  جلیقت رو توی 3 سالگی بستی😲😲👏👏 ما که خیلی تعجب کردیم. تو خیلی از کارات رو خودت انجام میدی.  ..... مثل لباس پوشیدن و غذا خوردن و 😘❤️  افرین به تو داداشیه جیگری نویسنده:خواهری ...
11 مهر 1399

آرتین و خونه بازی

امروز رادین خونه ی بازیش رو آورده بود خونه ی ماماجی تو تا حالا ونو ندیده بودی و از یک هفته ی قبل  قول داده بودی که آب سیبت رو بخوری تا مامانی تو رو ببرن خونه ی ماماجی تا با خونه بازی رادین بازی کنی. وقتی رفتیم اونجا خیلی خوشحال بودی و همین که دیدی خونه بازی  در و چراغ و زنگ و.... داره کلی ذوق کردی. تا اخر اون شب و که اونجا خوابیدیم و فردا بعد از ظهرش  کلی خونه بازی کردیم. خیلی خوش گذشت مخصوصا به تو داداشی جون نویسنده:خواهری ...
9 مهر 1399

آرتین و فسنجان

یک روز که مامانی فسنجون گذاشته بودن😋😋😋 من و تو هم داشتیم با هم کارت بازی میکردیم. که مامانی صدامون کردن کردن و گفتن آرینا و آرتین بیایید شام. تو داشتی تند تند کارت هات رو جمع می کردی که بیایی ولی همین که غذا رو دیدی شروع کردی آروم تر جمع کردی. انگار منتظر بودی ببینی من چی کار میکنم من زود جمع کردم و رفتم سر سفره.  زود شروع کردم به خوردن . تو هم یکم نگاهم کردی و بعد تو هم خوش حال و خندان  زودی جمع کردی و اومدی . ولی وااااای خوشت نیومد . با اینکه بچه تر بودی میخوردی ولی خب الان خوشت نیامد و همه چیزایی که قبلش خوده بودی رو هم بالا اوردی 🤢🤢 و مامانی مجبور شدن که یک غذای دیگه برات بپزن ...
1 مهر 1399

آرتین و کلمه ice cream

ای داداشیه وروجک حواس جمع  ما همیشه برای اینکه تو متوجه نشی که قراره  بستنی بخوریم با هم دیگه یعنی من و مامان و بابایی ..... از کلمه ice cream استفاده میکنیم😀😀😀😁 برای اینکه ممکنه یک وقت تو زیاد خورده باشی  ما این کلمه رو میگیم تا تو متوجه نشی و  اگر نمی تونی بخوری گریه نکنی😁🙂 ولی تو امروز اومدی به بابایی گفتی بابایی بگو ice cream یعنی چی (همیشه اگر میخواهی یک چیزی ازت بپرسن  ولی نمی پرسن میایی میگی مثلا بپرس این چیه😂😆) خلاصه  به بابایی گفتی بپرس ice cream یعنی چی؟ بابایی هم پرسیدن توگفتی ice cream یعنی بستنی😲😲😲😲😲 ما همین طوری مونده بودیم  من فکر کنم چون ما یک وقت...
1 مهر 1399
1